امکان تشرف محضر امام زمان علیه السلام





گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محمدباقر تحريري
با توجه به اينکه اين روزها، بازار ادّعاي ملاقات با امام زمان(علیه السلام) و تشرف محضر آن حضرت بسيار گرم است، لطفاً در ابتداي گفت‌وگو بفرماييد آيا اساساً در زمان غيبت کبرا امکان ملاقات و تشرّف وجود دارد يا خير؟ به ويژه با توجه به توقيع مبارک آن حضرت(علیه السلام) خطاب به علي بن محمد سمري(رحمت الله علیه) که فرمودند: «هر کس قبل از خروج سفياني و صيحة [آسماني] ادعاي مشاهده کند، دروغگوي افترا زننده است»؟
بحث امکان تشرّف محضر امام زمان(علیه السلام)، مربوط به اين زمان نيست. اين بحث از زمان‌هاي گذشته مطرح بوده و هست. اوّلاً، ما اين را بايد بدانيم که مقام امام(علیه السلام) محدود براي کسي نيست؛ يعني امامت امام، عامّ است براي همگان و از طرفي استفاده از امام هم، محدود به زمان، مکان يا شخصي نيست. اينها مسائل مسلم اعتقادي ماست. و مسائل ديگري که نوع ارتباط بين امام و مأموم را، يک رابطة تنگاتنگ بيان مي‌کند. امّا بحث ما اين است که آيا اين ارتباط حضوري در عصر غيبت، مخصوصاً در غيبت کبرا و براي همگان امکان دارد يا خير. قطعاً در زمان غيبت صغرا براي عدة خاصي امکان تشرف بوده است؛ حداقل همان نوّاب خاص که دلايلي هست که از طريق ايشان، گاهي ديگران هم مشرّف مي‌شدند. امّا در زمان غيبت کبرا با نظر به آن توقيع مبارک امام(علیه السلام) [بايد صحبت کنيم] و بايد ببينيم که آن توقيع در چه زماني صادر شده و منطق آن چيست؟
توقيع در زمان آخرين نايب خاصّ حضرت، علي بن محمد سمري(رحمت الله علیه)، صادر شده است. نواب خاص ارتباط مستقيم با خود حضرت(علیه السلام) داشتند و معارف را بلاواسطه مي‌گرفتند. بنابراين مقتضاي اين نيابت آن است که اگر رؤيتي در چنين زماني واقع شود، آن رؤيت با نيابت همراه است. لذا علما، رؤيت يا مشاهدة امام را که در متن توقيع آمده است بر اين معنا ـ يعني نيابت داشتن از جانب امام(علیه السلام) ـ حمل کرده‌اند. به عنوان مثال، مرحوم علامه مجلسي در بحارالانوار، جلد 52، بعد از نقل روايت (توقيع)، آن را بيان کرده‌اند. در همان زمان هم کساني ـ غير از نواب خاص ـ بوده‌اند که يا خودشان ادّعاي نيابت مي‌کرده‌اند، يا از کلامشان چنين برداشت مي‌شده است که آن ارتباط خاص را با حضرت دارند و به طور خاص اجازة القاي معارف، رفع حوائج، گرفتن وجوهات شرعي و رساندن به امام(علیه السلام) را دارا هستند. چون نائب ـ در حقيقت ـ جانشين امام(علیه السلام) است و کارهايي را که امام(علیه السلام) مي‌کنند، به گونه‌اي انجام مي‌دهد. يکي از مناصب نيابت، اخذ وجوهات شرعي مانند خمس و... و رساندن آن به مصارف (محل‌هايي که بايد در آن به مصرف برسد) بوده است. همان‌طور که در زمان حضور امامان(علیه السلام) نيز، آن حضرات نوابي داشتند که خودشان اجازاتي داشتند و در نهايت هم به امام(علیه السلام) مي‌رساندند. اين توقيع مبارک، بيانگر آن است که اين نيابت ديگر قطع شده است. البته معنايش اين نيست که هيچ‌گونه نيابتي براي هيچ‌کس نيست. چون روايات ديگري هست که آن حضرت(علیه السلام) کساني را به عنوان نايب عام خودشان ـ يعني علماي عارف به معارف ديني و شخصيت‌هايي که مهذب هستند ـ معرفي کردند.
به هر حال، اين فرمايش در زماني صادر شده است که کساني، يک چنين ادعاهايي مي‌کردند و ديدن امام(علیه السلام) مساوي با ادعاي نيابت خاص از آن حضرت(علیه السلام) بوده است.
از ديگر روايات موجود در اين خصوص، چه نتيجه‌اي به دست مي‌آيد؟
روايات ديگري هم داريم که مرحوم مجلسي(رحمت الله علیه) آنها را در باب 23 از ابواب مربوط به امام زمان(علیه السلام) گرد آورده و دلالت مي‌کند که امام زمان(علیه السلام) در موسم حج، در مکّه حاضر مي‌شوند، مردم را مي‌بينند امّا مردم ايشان را نمي‌بينند. خب اين روايات هم هست. امّا مضمون اين روايات از جهت دلالت، دلالت نمي‌کند که ديده شدن امام(علیه السلام) توسط افرادي امکان نداشته باشد. چنين تعبيراتي ناظر به مجموع جامعه است. يعني مجموع افراد، توان ديدن آن حضرت را ندارند. چون خاصيت عصر غيبت اين است که حضرت در دسترس عموم مردم نيستند. امّا اينکه آيا امکان ندارد که در دسترس افراد خاصي باشند، بدون اينکه ادعاي نيابت بکنند، اين معنا در روايات نفي نشده است، بلکه گاهي از بيانات علما استفاده مي‌شود که عده‌اي آن حضرت(علیه السلام) را زيارت کرده‌اند. خود مرحوم مجلسي بابي را ـ باب 24 ـ به اين موضوع اختصاص داده، به علاوه در جلد 53 بحارالانوار به نقل از جن المأوي، اثر مرحوم ميرزا حسين نوري ـ صاحب مستدرک الوسائل ـ که تماماً دربارة کساني است که به لقاي امام زمان(علیه السلام) رسيده‌اند، در آنجا حکايات متعددي (حدود 59 مورد) از زبان افراد مورد وثوق و معتمد نقل مي‌شود که عموماً نيز از عالمان بوده‌اند.
معناي دقيق «مشاهده» در توقيع مبارک، چيست؟
عمدتاً سياق «مشاهده» و «رؤيت»، يک سياق است که همان ارتباط آگاهانه در حين برخورد با امام(علیه السلام) است؛ اينکه ملاقات کننده توجه داشته باشد که آن حضرت(علیه السلام) را مي‌بيند. هر چند در برخي روايات همچنين آمده است که مردم، آن حضرت را مي‌بينند امّا نمي‌شناسند و اين معنا نيز نفي نشده است امّا آنچه نفي شده، رؤيت همراه با شناخت و معرفت و نيابت است. مرحوم مجلسي(رحمت الله علیه) هم در ذيل روايت توقيع، مشاهدة نفي شده را به همين معنا؛ يعني معناي نيابت از امام(علیه السلام) دانسته است و ايشان علاوه بر روايات کتاب جنـ[المأوي، در باب 18 ابواب مربوط به امام زمان(علیه السلام)، بابي را تحت عنوان: «باب من رءآه ـ صلوات الله عليه ـ ؛
باب کساني که آن حضرت(علیه السلام) را ديده‌اند» آورده‌اند که خود بالغ بر 70، 80 صفحه مي‌شود و روايات زيادي را مي‌آورند که تعداد بيشتر آن از کمال‌الدين مرحوم صدوق(رحمت الله علیه) است. اين روايت بيانگر آن است که اين افراد به محضر مبارک امام(علیه السلام) تشرف پيدا کرده‌اند و آن حضرت را شناخته‌اند و مسائلي را از ايشان سؤال کرده‌اند.
بنابراين رؤيت و مشاهده‌اي که همراه با ادعاي نيابت باشد، قطعاً مورد نکوهش و نفي است و هر کس چنين ادعايي را بکند، بايد تکذيب بشود و ديگران او را به عنوان کذّاب بشناسند. متأسفانه گاهي چنين ادّعاهايي از افراد سودجو شنيده مي‌شود که خيلي با جرئت، حتي ادعاي نيابت هم مي‌کنند. لذا ما بايد بدانيم که اين مسئله در هر زماني و از زبان هر کسي که صراحت در ادعا و پيام رساندن از جانب حضرت داشته باشد ـ پيامي که در ديگر معارف دين نيست ـ مورد تکذيب است.
در حکايت‌ها و داستان‌هايي که در زمينة ملاقات با امام زمان(علیه السلام) نقل شده است؛ با ملاقات کنندگاني در سطوح مختلف معرفتي و ايماني روبه‌رو هستيم. آيا تشرف همة آنها در يک پايه و درجه است يا اينکه مي‌توان مراتب و درجات مختلفي را براي تشرف و ملاقات با امام زمان(علیه السلام) نقل کرد؟
يک نکته را ما بايد مورد توجه قرار دهيم و آن اينکه در زمان حضور امامان(علیه السلام)، افراد مختلفي به محضر آن حضرات مشرف مي‌شدند. همان‌طور که عرض کرديم، امام مختصّ به کسي نيست و محضرش عام است براي همه؛ البته زمان غيبت با زمان حضور تفاوتي دارد. بر اين اساس، يک نوع استثنا در عصر غيبت بروز مي‌کند. آن هم به جهت خصوصيت زمان غيبت است و اينکه مردم، اهميت حضور امام را درک بکنند و بدانند که دسترسي به امام از چه شرافتي برخوردار است. خداوند متعال براي اينکه حجت را براي مردم تمام بکند، يازده حجتش را در دسترس عامّ مردم قرار داده تا افراد بتوانند با آن حضرات(علیه السلام) ارتباط برقرار بکنند؛ که در نهايت، عده‌اي با دشمني، عده‌اي با دوستي ـ در سطوح مختلف ـ ارتباط برقرار کردند. امّا يکي از ويژگي‌هاي زمان غيبت، روشن‌تر شدن جايگاه امام است. اينکه مردم بفهمند که جايگاه امام، يک جايگاه عادي نيست. تا قبل از امام زمان(علیه السلام) اين معنا تلقي مي‌شد. مردم مي‌گفتند، امام در دسترس ماست، هر وقت نياز داشته باشيم مي‌رويم. نوعاً اين‌طور بوده است. امّا رابطه با امام بايد خيلي عميق‌تر از اين مسائل باشد. جايگاه امام بسيار بالاست. اگرچه خود امام براي خودش در رابطة با مردم، محدوديت را قائل نيست امّا مردم بايد آن جايگاه را براي مردم قائل باشند. لذا در برخي از آيات هست که: «بگو اي پيامبر، اگر شما صبح کنيد و ببينيد آبتان فرو رفته، کيست که برايتان آب گوارا بياورد؟».
امام را به «آب گوارا» که يک‌دفعه از دسترس غايب مي‌شود تشبيه کرد که در روايت، به امام زمان(علیه السلام) تأويل شده است.
اين آيات و عده‌اي از آيات ديگر، امام را به عنوان «آب حيات» معرفي مي‌کند. «إعلموا أنّ الله يحيي الأرض بعد موتها؛2 بدانيد که خدا زمين را پس از مرگش زنده مي‌گرداند» [يعني به وسيلة امام(علیه السلام)]. براي اينکه مردم بفهمند که واقعاً رابطة حياتي با امام دارند که اگر آن رابطة حيات معنوي را قطع بکنند، مرده‌اند.
لذا زمان غيبت اين حساسيت را دارد که هم امام هست، هم دسترسي به او به آساني نيست. از اين جهت، آن کساني که بخواهند تشرف پيدا کنند، قطعاً بايد ويژگي‌هايي را داشته باشند. اوّلاً، از افراد عادي که هر فکري و هر اعتقادي نسبت به خداوند و اهل‌بيت(علیه السلام) دارند، نباشند، بلکه علاوه بر بعد نظري، از جهت عملي نيز بايد يک نوع خضوع خاصّي در برابر امام(علیه السلام) داشته و اين خضوع را ظهور داده باشند.
بعضي‌ها جايگاه معرفتي‌شان نسبت به امام(علیه السلام) بالاست؛ همچون عالماني که خودشان اظهار کرده‌اند که چنين تشرّفي ـ در واقعيت ـ برايشان رخ داده است، مثل مرحوم علامه بحرالعلوم(رحمت الله علیه) که فرمودند: «من سينه به سينه شدم». عده‌اي نيز از مرتبة پايين‌تري برخوردار هستند.
امّا يک ويژگي ديگر، علاوه بر ويژگي اعتقادي و عملي، همان‌طور که در کلام رهبر بزرگوار انقلاب در بيانات نيمة شعبان امسال هم آمده، اين است که شخص ملاقات کننده داعية گفتن ندارد تا رؤيتش آشکار شود. مگر کساني که خيلي شناخته شده هستند که از هواي نفس به دورند و هيچ مزيّت اجتماعي و دنيايي دنبال نمي‌کنند، آن هم به خاطر بعضي مصالحي ابراز مي‌کنند. اين استثنا هست که گاهي شنيده شده که عالمان معاصر ـ آن هم به دنبال اصرار آشنايان و اطرافيان ـ به بعضي‌ها گفتند که چنين ملاقاتي حاصل شده است.
نکتة ديگري که در اين ملاقات‌ها بايد مدّ نظر قرار بگيرد، اين است که ما معتقديم از جهت پيام‌گيري، شيء جديدي تحقق پيدا نمي‌کند. البته يک بحثي در بين عالمان هست که بعضي از احکامي را که عالمي در زماني خاص ـ نزديک به عصر غيبت صغرا ـ از متقدمان يا متأخران، که از جلالت قدر خاصي برخوردار باشد و مطلبي را از امام نقل کند و ادعاي «اجماع» نمايد، ادعاي اجماع اين شخص ـ ولو اينکه علماي ديگر موافق وي نباشند ـ گفته مي‌شود: کاشف از قول معصوم است. اين يک بحث اصول فقه است. مثلاً برخي از فرمايشات مقدس اردبيلي(رحمت الله علیه) را اين‌گونه مي‌دانند. آن وقت علما با چقدر احتياط، با چند تا اگر مي‌گويند مي‌شود اين نظر را به عنوان يک حکم ديني پذيرفت.
لذا، باب ملاقات، يک باب عامي نيست. هر کسي ـ حتي در بين علما ـ نمي‌تواند اين ادعا را بنمايد. بلکه بايد از يک پاکي روحي و فکري برخوردار باشد، که بايد آن هم احراز بشود. بنابراين از نشانه‌هاي اين ملاقات، يکي اينکه پاکي شخص را بايد ما احراز بکنيم که دنبال دنيا و مسائل مادي نيست. ديگر اينکه، بايد ادعاي معرفت ديني ـ غير از آنچه در کتاب و سنّت داريم ـ نکند. ما مأموريم که آنچه را در کتاب و سنّت آمده و عالمان وارسته و فقيهان بيان کردند، دنبال کنيم. بنابراين مدّعاي تشرف يافتگان غير عالم، در برابر عالمان وارستة ديني نباشد که مطالبي را نگويند که در هيچ کتابي نباشد.
پس به هر حال تشرف‌هاي افراد مختلف، داراي مراتب مختلف است؟
قطعاً اين چنين است. همان‌طور که عرض کرديم، خصوصيت عصر غيبت است که با دوران حضور بايد فرق بکند و معلوم بشود که جايگاه امام جايگاهي نيست که امام همانند دوران حضور در دسترس قرار بگيرند، و آن تلقي نادرست از امام شکل نگيرد.
اگر ممکن است در خصوص اشکال و صورت‌هاي مختلفي که امکان دارد امام رؤيت بشوند؛ همچون: رؤيت در بيداري، رؤيت در خواب و رؤيا و رؤيت در مکاشفه توضيح بفرماييد و نسبت آنها را با يکديگر نيز بيان کنيد.
به نظر مي‌رسد، ديدن (واقعي) به لحاظ مراتب وجودي انسان، سه مرتبه داشته باشد. اوّل، ديدن خارجي که شخص با مرتبة جسمانيت امام(علیه السلام) ملاقات بکند. به نظر مي‌رسد اين مرتبه، اشرف همة مراتب است (به جهت زمان غيبت). چون ويژگي زمان غيبت اين است که ديدن مرتبة جسماني امام، در دسترس هر کسي نباشد. از اين جهت، آن کسي که مرتبة جسمانيت حضرت راه پيدا مي‌کند و وجود جسماني حضرت را در بيداري مشاهده مي‌کند، بايد از يک مرتبة بالايي از معرفت برخوردار باشد.
در خصوص همين مرتبة رؤيت، اينکه بعضي از بزرگان از علما پس از مداومت بر عملي خاص، امکان تشرف برايشان فراهم شده امّا در لحظة ديدار، هنگامي که حضرت(علیه السلام) خواسته‌اند آشکار بشوند، به اصرار از ايشان درخواست کرده‌اند که آشکار نشوند، چگونه توجيه مي‌شود؟
بله، اگر اين قضايا باشد ـ که هست ـ بيانگر همين مسئله است که رؤيت جسماني حضرت(علیه السلام) از يک شرافت بسيار والا و قوّت روحي برخوردار است که شخص بايد داراي آن مرتبة والا باشد که توان اين ملاقات معرفتي را داشته باشد. بعضي‌ها بودند که با مرتبة جسماني امام(علیه السلام) ملاقات کردند، امّا نشناختند، و بعد از آنکه حضرت(علیه السلام) غايب شدند، از علايمش فهميدند که ايشان بودند. که آن هم بحث خاصي دارد که آيا همة اينها خود حضرت‌اند يا ممکن است از نوابشان باشند که بحث مهمي است. به هر حال، رؤيت جسماني مرتبة بسيار بلندي است که احکامي دارد و اگر شخص واقعاً موفق به چنين چيزي شده باشد، بايد از يک روح بسيار بلندي برخوردار باشد که توان تحمل اين ملاقات را دارا باشد. مثل قضية علي بن مهزيار اهوازي که فيلترهايي را ـ به تعبير ما ـ گذراند تا بتواند آن سطح از ملاقات را داشته باشد. به هر حال اين يک مرتبه است که خيلي کم براي افراد حاصل مي‌شود.
دوم، رؤيت در خواب است. که رؤيت در خواب هم اقسامي دارد. گاهي افراد به شکل‌هاي مختلف حضرت(علیه السلام) را مشاهده مي‌کنند. طبق آن رواياتي که فرمودند: «شيطان در قالب ما ظهور نمي‌کند» و از طرفي شخص بيننده هم در خواب، يقين کرده باشد که امام(علیه السلام) است؛ خب، قطعاً ديدن در خواب هم از يک نوع پاکي حکايت مي‌کند، نه پاکي کامل.
سوم، ديدن امام(علیه السلام) به صورت مشاهدة کشفي است (مکاشفه). يعني اينکه شخص خواب نيست امّا يک مرتبه در حالت بيداري، حقيقتي برايش مجسم مي‌شود و يک دفعه هم محو مي‌شود ـ که اين هم انحاي مختلفي داردـ . گاهي بعضي از افراد، هاله‌اي از نور را مشاهده مي‌کنند که نزديک آمد و اينها در آن حالت باور مي‌کنند که حضرت(علیه السلام) است، گاهي چهرة مبارک حضرت را هم ممکن است ببينند، گاهي ملاقات هم حاصل مي‌کنند و حرفي هم زده مي‌شود.
اينها، باز، از يک نوع پاکي حکايت مي‌کند که شخص بايد آن نوع از پاکي را داشته باشد، منتهي بايد خيلي مشخص بشود که آن خصوصيات کشف چه جوري است و اين کشف هيچ حجيتي براي ديگري ندارد. فقط براي خود شخص است و در آن حال اگر عملي هم انجام بشود، مال همان حال است و در حال بيداري بايد وظايف ظاهري را انجام بدهد. مثلاً اگر در موقع نماز، براي او کشفي پيدا شد که دارد به حضرت(علیه السلام) اقتدا مي‌کند، حتماً بايد پس از آنکه به حالت عادي بازگشت، نمازش را بخواند.
البته تشخيص اين حالت هم خودش مسئلة مهمي است. بعضي‌ها در اثر ضعف نفس ممکن است چنين چيزي برايشان پيدا بشود. در همين رابطه، بعضي‌ها تخيلاتشان خيلي قوي است، روي اين مسئله فکر مي‌کنند و يک مرتبه آنچه را که تخيل کرده‌اند، به صورت ظاهر و آشکار مشاهده مي‌کنند. چنين شخصي يک مريضي رواني دارد. نمونه‌هاي مريضي ماليخوليايي است که ما بعضاً مشاهده مي‌کنيم.
بعضي از مدعيان تشرف ممکن است کارهاي خارق‌العاده‌اي به عنوان کرامت از خود نشان بدهند که ديگران ادعايشان را بپذيرند. آيا اين امر مي‌تواند نشانه‌اي بر حقّانيت ادعا باشد؟
ما بايد توجه داشته باشيم که کرامت ـ يعني کارهاي به ظاهر خارق‌العاده ـ دلالت بر جلالت قدر شخص انجام‌دهندة آن نمي‌کند. چون نفس انساني به گونه‌اي است که اگر مقداري قوّت پيدا کند و رياضت بکشد، آثاري بر آن مترتب مي‌شود که الآن مکاتبي در غرب هم آمده ـ مثل: يوگا ـ که تمرکز مي‌کنند و يک خواصّي بر تمرکزشان مترتب مي‌شود. بنابراين گاهي از طريق رياضت‌هاي باطل يا با ارتباط با جن ـ مانند دراويش و... مي‌توانند اعمال خارق‌العاده انجام دهند ـ و اين اعمال به هيچ وجه دليل حقانيت شخص نيست.
الگوي ما صرفاً، اهل‌بيت(علیه السلام) و بيان کنندگان معارف اهل‌بيت(علیه السلام) هستند که اوّل، فقها، بعد، علماي ربّاني هستند که به طور مسلم معارف دين را بيان کرده و مي‌کنند. لذا ائمه(علیه السلام) هيچ طريق ديگري را اثبات نکرده و حجت ندانسته‌اند. اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: «مردم سه دسته هستند: عالم رباني يا متعلّم در راه نجات، يا همجٌ رعاع (کسي که به دنبال هر بادي به راه مي‌افتد)»؛ همچنان‌که در روايات امام زمان(علیه السلام) هم آمده است که: «اينها حجت بر شما هستند و من هم حجت خدا [برايشان]3 اگر کسي اين عالمان ديني را ردّ بکند، مثل اين است که ما را رد کرده است». پس ميزان از طرف امامان(علیه السلام) رسيده است و کساني که دعوت به خود مي‌کنند، معلوم شده واقعيت ندارد. اگر کسي ادعاي شهود بکند و ما را از اين ميزان‌ها دور بکند، بايد بفهميم که اين ادعاي باطل و دکان و دستگاه است. دشمن هم همواره به دنبال چنين افرادي است که در برابر دستگاه اهل‌بيت(علیه السلام) و دين‌داران و عالمان بايستند و نگذارند که معارف دين آن‌طور که هست بازگو و پياده بشود.
آنچه که محور براي شناخت و تشخيص در مسير حق بودن است، همين است که عرض کرديم. اينکه ما بدانيم اين شخص دنبال کتاب و سنت و اهل‌بيت(علیه السلام) است و آن شخص اگر خودش عالم است، قطعاً طبق موازين عمل مي‌کند و عالمان دين‌شناس را در هر مقطعي قبول دارد و اگر از اهل علم ظاهري نيست، بايد اين سلسله را که ائمه(علیه السلام) براي گرفتن معارفشان معرفي کرده‌اند قبول داشته باشد که در اين زمان، پذيرفتن حکومت ديني هم يکي از علائم مي‌شود. چون منشأ آن چيزي غير از احياي امر اهل‌بيت(علیه السلام) نيست (البته اين به معناي تأييد همه چيز نيست) حال اگر کسي اصل انقلاب را قبول نداشته باشد، اين هم يکي از نشانه‌هاي باطل بودن ادعا است.
با توجه به مراتب و درجات مختلف تشرفات، اساساً بفرماييد توفيق درک حضور امام عصر(علیه السلام) چه شرايط، آداب و مقدمه‌هايي دارد؟ و آيا ملازمه‌اي ميان رسيدن به مراتب کمال و ملاقات با امام زمان(علیه السلام) وجود دارد؟
اجمالاً، آنچه را که مأمور به آن هستيم اين است که اطاعت و بندگي خداي متعال را بکنيم، آن هم از همان راهي که خود اولياي دين به ما نشان داده‌اند. چون مشخصة خود ايشان بندگي خالصانة خداي متعال است. لذا ما مي‌بينيم اوّلين مشخصة انبيا، نبي اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیه السلام) عبوديت است. اينها هيچ دعوت به خود نداشتند و اگر دعوت به خود داشتند، به اين دليل بوده که سخنگوي خداي متعال بودند و اطاعتشان اطاعت از خداي متعال بوده است. بنابراين، کساني هم که بخواهند با اين خاندان مرتبط باشند بايد اين خصوصيت را داشته باشند. اصلاً خودشان فرمودند: شما دنبال اطاعت باشيد، اين خيلي مهم است که ما بدون مشاهده، با قوة عقل و تفکر و صفاي باطن، معارف را بشنويم و بپذيريم. پذيرفتن را مبتني بر ديدن نکنيم. در زمان غيبت به هر حال اينچنين است.
پيامبر(صلی الله علیه وآله) به برادران خود درود فرستادند؛ کساني که به آن حضرت(صلی الله علیه وآله) از روي نوشته و به کار بستن عقلشان، بر اساس تحليل دقيق اين نوشته‌ها ايمان آورند. اينها قدر و قيمت دارند. حال، اگر خود امام زمان(علیه السلام) قابل بدانند و لطف بکنند، خب اين مسئله حاصل شده است. امّا معنايش اين نيست که اگر کسي به اين ملاقات نرسيد ديگر قبول نيست. خيلي از بزرگان بودند که در حسرت ملاقات بودند و آني هم از انجام اعمال بندگي غافل نبودند، امّا حضرت را ملاقات نکردند. در خود روايات هم هست که کسي که اين‌گونه باشد و منتظر واقعي باشد، مثل اين است که در خيمة آن حضرت(علیه السلام) قرار دارد.
بنابراين پذيرش مطالب دين و التزام به آنها مبتني بر ديدن نيست. همان‌طور که پذيرش خدا مبتني بر ديدن خدا نيست. اگر ما اين ديدگاه را داشته باشيم خيلي ديدگاه سطحي‌اي داريم.
ملاقات با امام زمان(علیه السلام) در هر يک از مراتب آن، چه آثار معنوي بر شخص دارد و تا چه حد مي‌تواند در سير و سلوک فرد و طيّ مراحل کمال مؤثر باشد؟ و آيا خود شما از افرادي که به اين فيض رسيده‌اند کساني را سراغ داريد؟
آثار اين امر، همان محبت بيشتر، پيدا کردن ارتباط عملي، سوز و گداز پيدا کردن و اطاعت مستمر داشتن و رسيدگي به محبين و خلق خدا، و ديد محبت داشتن به محبان ايشان است.
البته بنده توفيق ارتباط خاص با چنين بزرگاني را نداشتم، امّا بزرگاني را زيارت کرديم که اينها هيچ‌گونه ادعايي در اين جهت نداشتند امّا از حال و هواي فکري و عملي‌شان به دست مي‌آيد که قطعاً مورد رضايت امام زمان(علیه السلام) بودند. ما ديديم گاهي قضايايي را نقل مي‌کردند که چه بسا خودشان بودند امّا هيچ نشان نمي‌داد که خودشان چنين ملاقاتي برايشان حاصل شده باشد.

پي نوشت ها:

1. سورة ملک (67)، آية 30.
2. سورة حديد (57)، آية 17.
3. توقيع شريف امام زمان(علیه السلام) به اسحاق بن يعقوب کليني.
4. مقبولة عمربن حنظله به نقل از امام صادق(علیه السلام).

منبع: ماهنامه موعود شماره 92